بسم الله الرحمن الرحیم

چی فیزیک اسلامی؟

آقا یعنی چه! طب اسلامی کم بود فیزیک اسلامی هم اضافه شد

خوب این یه مسئله‌ای هستش که برعکس ظاهرش چندان جدید هم نیست.

از قدیم هم وقتی می‌گفتیم اقتصاد اسلامی می‌گفتند اقتصاد که اسلامی و غیر اسلامی ندارد علم اقتصاد یک علم مطلقی است که برادران غربی به آن دست یافته‌اند. یا وقتی می‌گفتیم علم سیاست اسلامی می‌گفتند سیاست که اسلامی و غیر اسلامی ندارد احتمالاً در یک جمله هم علم سیاست را می‌توان خلاصه کرد و اون این که 'همانا سیست بی پدر و مادر است' خوب خدا رحمت کند شهید آوینی را که جواب بعضی دوستان را حداقل ۲۲ یا ۲۳ سال پیش در کتاب‌هایشان داده اند.

خوب شاید بد نباشد که اصلاً یک مقداری فیزیک را در این مقال رها کنیم و بنگریم به این قید اسلامی بودن یا نبودن یک چیز و اینکه منظور چه می‌تواند باشد. البته باید خود را یادآور باشم که هر کسی که از این قید استفاده می‌کند می‌تواند از آن منظوری داشته باشد غیر از منظور دیگران. بنابراین بنده فهم خود را در اینجا می‌آورم و اصلاً ادعایی ندارم که دیگران هم از این کلمه همین مفهوم را در نظر دارند.

یک مفهوم این است که در هر علمی همین چیزی که الان معروف است را بیان داریم و هر دفعه‌ای یک آیه یا حدیث برای تأیید آن‌جور کنیم و یک قید اسلامی هم ته آن بچسبانیم و بگوییم اسلام هم این صحبت ما را تأیید می نماید. که این مسأله سابقه بس طولانی دارد و همانا به آن همان تفسیر به رأی گویند به قول یک بزرگواری وقتی امام عصر ظهور فرمایند گروه‌های مختلف با ایشان به جدال برخیزند که ما تفسیر خود را از قرآن داریم، ما این را از قرآن می‌فهمیم (یعنی آنچه تو می‌گویی از برای خودت)

یک مفهوم دیگر این است که بچسبیم به آیات و روایات و به قولی به ظاهر روایات، اصلاً هیچ کاری نداشته باشیم که دیگران هم بلاخره نظری دارند باید نظر آنان را هم شنید و بررسی کرد. فیلسوف را به یک عنوانی طرد کنیم عارف را به یک عنوانی، کلامی را به یک عنوانی و فقط فکر خود را قبول کنیم. یعنی فقط آنچه خود از آیه و روایت می‌فهمیم را بپذیریم

در اینجا باید نکته‌ای را در مورد آیات و روایات متذکر شد و آن اینکه قرآن خود صریحاً در مورد خود در سوره آل عمران می‌فرماید که قرآن دارای آیات محکم و متشابه است که آیات محکم اساس قرآن هستند همچنین در روایت نیز داریم که معصوم می‌فرماید کلام ما نیز مثل قرآن دارای محکم و متشابه است (متشابه آن را به محکم آن بر گردانید)

یک مفهوم دیگر که از اسلامی بودن یک چیز می‌توان در نظر گرفت این است که بگوییم اگر کلامی از زبان دانشمند مسلمانی گفته شد آن کلام نماینده اسلام و علم برآمده از آن اسلامی است مثلاً ابوعلی سینا دانشمند مسلمانی است که هر گاه به مشکلی علمی برمی‌خورد دو رکعت نماز به جای می‌آورد و مشکلش حل می‌شد (احتمالاً این داستان در مورد بوعلی مشتی است از خروار )

سؤال این است که بوعلی دانشمندی متشرع؛ اما آیا این باعث می‌شود که علم بوعلی در هر زمینه‌ای علم اسلامی باشد؟

باید تذکر داد که نمی‌توان انتظار داشت علم منسوب به اسلام خالی از اشکال باشد چرا که اگر چنین انتظاری باشد اول از همه از علم فقه و اجتهاد مجتهد باید باشد بنابراین نباید اختلافی بین مجتهدین باشد.

با این مقدمه باز بر می‌گردیم به سؤال اول:علوم اسلامی دارای چه ویژگی هستند که آن‌ها را اسلامی می‌کند؟

آیا این مسأله برمی‌گردد به شیوه ی تحقیق در این علوم؟ آیا اگر همان‌طور که در حوزه احکام فقیه با چندین سال غور در حدیث و شیوه استدلال مخصوص به خود به احکام می‌رسد در حوزه طب یا فیزیک هم کسانی غور در احادیث طبی یا طبیعی کنند و مسائلی را کشف کنند آن می‌شود طب اسلامی یا فیزیک یا اقتصاد اسلامی؟

آیا شیوه تحقیق، علم را اسلامی می‌کند یا هدف؛ یا ...؟

از آنجا که مسائل و موضوعات مختلفی می‌تواند و می توانسته در موضوع مورد بحث ما تأثیر گذاشته باشد؛ ما خود را محدود شاخه خاصی نمی‌کنیم.

از جمله موضوعات مطرح نحوه سیر علوم در تاریخ اسلام است.

علوم گسترش یافته از صدر اسلام تا تقریباً دویست سال پیش را از یک جهت می‌توان علوم اسلامی خواند و آن این است که کمتر عامل فکری خارجی وارد جامعه اسلامی شده

عموم تفکر خارج از جامعه مسلمان که در این دوره وارد جهان مسلمانان شده تفکر یونان است.