ب تفکر مبتنی بر شانس
ما اصلا کاری به این که شانس میتواند به خودی خود خدا را نفی کند یا نه نداریم امّا میخواهیم ببینیم اگر ما معتقد به شانس شدیم طبق این اعتقاد چگونه باید فکر کنیم:
اعتقاد به شانسکی بودن طبیعت هر مفهومی که نداشته باشد حداقل دارای این مفهوم است که شخص معتقد به آن همه چیز را کشک و پوچ میداند (امّا تاریخ پوچ انگاری زودتر از این حرفها شروع شده است) آیا کسی که هر روز به درختان و کوهها و آسمان و زمین نگاه میکند میتواند بپذیرد که همهی اینها محصول شانس است
در مورد شانس حداقل چیزی که میتوان گفت این است که اثبات پذیر نیست چرا که فرضا من معتقد به شانس باشم بنابر این نه تنها آسمانها و زمین بلکه خود من هم باید محصول شانس باشم یعنی پوچ باشم آیا موجود پوچ میتواند به اثبات چیزی بپردازد؟